باید عادت کنم به روزانه نویسی

ساخت وبلاگ
سلامچقدر ننوشتم و چقدر به خودم بدهکارم از این ننوشتن های حس های خوب و بدم چقدر اتفاقات ریز و درشت رو از سر گذروندم که اصلا یادم نمی یاد چی بود نه خوشی ها یادم می یاد نه اتفاقات بد همین که میگذره و میره خدا رو شکر فقط خوشحالم که تابستون تموم شد از گرما و عرق کردن و بوی عرق متنفرم آستانه تحملم توی گرما به شدن پایین می یاد زود از کوره در میروم و دعوام میشه.تابستون ۱۴۰۲ رو یادم می مونه چون خیلی خیلی کم مسافرت رفتم دیشب که داشتم کارهام رو مرور می کردم یکهو متوجه شدم که اااا تابستون تموم شد و چقدر مسافرت نرفتم.سر کار خوبه،خوبه که یعنی از یک آزاده پر شرو شور تبدیل به یک کارمند شدم خودم این انفعال رو دوست ندارم ولی وقتی شور و شوقی از بالادستی ها نمی بینی و دیده نمیشی انگیزه ها خشک میشه قبلا خیلی خونده بودم که اگر میخواهی کسی رو از بین ببری امید و انگیزه رو ازش بگیر این جمله رو با گوشت و پوست و استخوانم درک کردم. این ترم کلاس هم دارم تازه وارد ها که نه اما سال دوم و سوم کارشناسی با هم اصول مصاحبه و گزارش نویسی و سوژه یابی داریم چند تا کتاب به بچه ها معرفی کردم می دونم که نمی خونند قرار شد جزوه بدم بهشون هنوز همدیگه رو ارزیابی نکردیم اونا از من نمره می‌خواهند فقط من ولی از اونها هیچی نمی‌خوام حتی مرتب اومدن و رفتنشون هم برام مهم نیست واقعا دیگه حال و حوصله سر و کله زدن با آدم ها رو ندارم.دلم میخواد برم رشت پارسال روز اول مهر شمال بودم یادآوری اینستاگرام من رو پرت کرد به خاطره های دور، دلم بارون و بازار می خواد با ماهی سرخ شده توی مغازه کر و کثیف خاله اونقدر دور و برم رو شلوغ کردم که اصلا نمی تونم تکون بخورم هی عکس های بازار رشت رو می بینم هی آه می کشم.مامان و بابا تبدیل شدند به یک دخ باید عادت کنم به روزانه نویسی...
ما را در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadeh002 بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 17:01